امروز خیلی جدی پشت میز نشسته بودم،مشغول کار با سیستم که متوجه نشدم مدیر جلو در ایستاده و داره بهم نگاه میکنه،چند دقیقه زوم بود که یهو سرمو گرفتم بالاو نگاش کردم و یهو نیشم باز شد ولی چون یهویی بود این چشم تو چشم شدن نشد سلام کنم وفقط به لبخندش لبخند زدم :)شروع کرد به خندیدن وخودش بهم سلام داد و منم گفتم:ای وای سلام
گاهی یه جوری تو نگاهش محبت می‌بینم که برام قشنگه.

اصلا من عااااشق یهویی هایِ این مدلی ام

پ.ن:مدیر خانم هستن:|

یهویی های دوست داشتنی

یهویی ,چشم ,بهم ,مدیر ,یهو ,تو ,منم گفتم ,و منم ,داد و ,سلام داد ,گفتم ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چاه androidnnevis هرزنامه خط سوم | شمس تبریزی نمایندگی فروش دستگاه کارتخوان سیار علمی دانلود آهنگ های جدید سامانه ی آوندِ شاخه ی عِلّینی کلبه ی روان شناسی و روان درمانی مریم دهنوخلجی